گلاره

(آنالیز سابق)

(آنالیز سابق)


۰۰:۰۲۱۵
ارديبهشت

قله ی شهرستانی که متولد شدم رو صعود کردم. بسیار برام هیجان انگیز بود. شهرستان کوچیکی که هیچ وقت فکر نمی کردم بتونم از ارتفاع ۲۷۰۰ متر موشکافانه نظاره گر خیابان ها و پارک های باشم که جزئی از خاطرات خوب کودکیم بوده. هیچکدوم از اعضای تیم کوهنوردی و خودم تا حالا به این قله نرفته بودیم و طبیعت بکر و بی پاکوب بود. البته چون قلمرو من بود ، بچه های کوه به مزاح اذیت میکردن خب لیدر (یعنی من) حالا از چه مسیری صلاح میدونی بریم ؟ :)) من میگفتم اقا من فقط خیابان های شهرستان رو میشناسم و دیگه در اون حد بومی نیستم‌  کوه و کمرشو آشنایی داشته باشم . البته چند روز قبل صعود برای ضایع نشدن تو جمع، گزارش های صعود دیگران رو خوندم‌  و راه های متفاوت مسیررو پرسیده بودم. اما خب بازم به هیجانم نتونستم غلبه کنم و گاف دادم :)) حتی روستای عمم اینا رو که هزار بار رفت و آمد کردم ، یه لحظه مسیرشو فراموش کردم . با نیمچه اطلاعات بنده و مختصر پرس وجو های یکی از پسرای همنورد و چندین بار سوال پرسیدن از محلی ها بلخره به هدف رسیدیم . این ریسک پذیری، کنجکاوی و پافشارهای اعضای گروه رو دوست دارم ، دقیقا یسری آدم با یه نقطه ی مشترک هستیم :) این صعود بازم حاصلش برام کوله باری از تجربه و لمس قشنگ طبیعت بود. برف چال های عمیقی که از مسیر شمالی دیدم پدیده ی فوق العاده زیبا و جالبی داشت. برف های که اندک اندک آب شدن و صدای خوش چشمه توی کوهستان پخش بود. باران شدید هم باعث فرسایش و گسل های زمینی شده بودن . 

 مسیر صعود: جبهه ای شمالی . دو راهی هرسین و نور آباد ( راه میانبر از صحنه) . ۵۰۰ متر پایین تر از قبرستان لک زیر گذر داره که به روستای حسن بقعه میره ، روستای حسن بقعه پیاده میشیم و به سمت چشمه تخت سلطان پیش میریم . بالا تر از چشمه سمت راست پاکوب داره و دست به سنگ هام از سمت چپ .


دریافت
حجم: 28 مگابایت
توضیحات: برف چال

گلاره
۱۳:۳۲۱۴
ارديبهشت

 توی ذهنم برنامه چینده بودم تولد یسرا که 14 ام‌اردیبهشت یعنی شنبه ست ، جمعه که قصد صعود به قله داریم . بالای قله تولد براش بگیرم . برنامه ریزی میکردم که چیکار کنم به همه خوش بگذره و همه ش فکرها و تصورات رنگی رنگی از ذهنم میگذشت ، بادکنک و فشفشه و کیک میپزم میبرم روی قله ، خیلی ذوق داشتم ، اونقدر ذهنم به شاد کردن یه نفر دیگه معطوف شده بود، باعث شد تمام فشار روحی که توی هفته بخاطر دو پست گذشته داشتم کم رنگ تر بشه . از لحاظ روان شناسی میگن اگه افسرده و ناراحت هستین، شاد کردن دیگران باعث میشه که روحیه خودتون خوب بشه ، 

در حال کیک پختن بودم که یسرا خانم واتس آپ پیام دادن ،"  من فردا قله نمیام ، ولی تو برو ، بهت خوش بگذره" یعنی قشنگ چند بار پشت سر هم بهش گفتم بیشعوررررر :/ 

کلا چون اونقدر تو ذوقی خوردم تو زندگیم ، که دیگه هیچوقت نمیخوام  پیشبینی و خوش بینی و تصورات خوب کنم . قانون زندگی هم همیشه همین بوده ‌. دنیا و آدم هاش رو نمیشه مجبور کرد که مطابق میل وایده آل های خودمون پیش ببریم . بهتره این افکارات کودکانه م که از روی احساس و مبتی بر عقل نیست رو دور بریزم تا هر بار برعکس موضوع پیش اومد اینطوری منفی بافی و پریشان حالی نکنم .

خلاصه، کیک  رو به تعداد اعضا گروه تقسیم کردم و به یاد یسرا توی کوه خوردیم ^_^ 

یسرا جانم ، رفیق هم مسیر و با معرفت زاد روزت خجسته باد :دی

خدا رو شکر تو رو کنارم دارم و هر بار که میبینمت یه چیز جدید ازت یاد میگیرم. ماچ ماچ تف تفی به لپ های گل گلیت 

همیشه همینطوری قوی و جسور و شجاع باش 

امیدوارم اتفاق های خوب امسال با آنچه بر دل و ذهنت تصور داشتی هماهنگ باشد ‌:)

اگه نشد هم به درک :دی از این پست یادبگیر همه چیز مطابق میل ما نیست .

و این متن‌ نزار قبانی هم مصداق تو هست یسرا‌ جان ، دقیقا همیقدر زلال و سبز 

 دوستت دارم چطور ثابت کنم که حضور تو در جهان مثل حضور آب و درختان است؟ تو گل آفتابگردانی نخلستان و ترانه ای که از تاریکی دل به دریا زده! وقتی کلمات ناتوانند بگذار تو را با سکوت بگویم... #نزار_قبانی . .


عنوان : نازنین عابدین پور


گلاره
۲۲:۴۹۱۰
ارديبهشت
با  فیلم و سریال دیدن ، رمان و درس خوندن ، کوه رفتن ، آفتاب گرفتن، کیک پختن ، دراز کشیدن توی تاریکی مطلق و استشمام عطر اردیبهشت که باعث میشه حال و هوای لاهیجان برام یاد آوری بشه و گاهی وقتا خیلی کم موسیقی بی کلام گوش دادن حالم خوبِ خوب میشه :) و از تمام فضاهای غم و غصه و بی پناهیم چند لحظه ی فاصله میگیریم .
خیر سرم تجربی بودم یا خوندم و چندین سال هم کنکور دادم اما تا حالا به تفاوت گل لاله و شقایق فکر نکرده نبودم و اشتباه میگرفتم دوتاشونو:) با طبیعت گردی این تفاوت رو لمس کردم ، که گل لاله بیشتر کوهستانی هست با سه گلبرگ ، ساقه ی کوتاه  و برگ پهن  ، شقایق تو مزرعه و سبز زارِ با ساقه ی ۳۰ سانتی و تعداد چهار گلبرگ .

گلاره
۲۳:۰۱۰۹
ارديبهشت
خدایا این رسمش نیست، من هر چیز خوبی رو برای خودم تصور کردم دقیقا برعکس با افتضاح ترین حالت ممکن رو سرم آوار شد !
خدایا این رسمش نیست، به یه نفر احساس برنده بودن و غرق خوشبختی بدی و به یکی دیگه مثل من حس باختن و کوله باری از نفرت !
خدا تو که میدونی من دیوار کوتاهترم ، بی عرضه ترم، زبان ندارم بجنگم ، بلد نیستم از حقم دفاع کنم ، میزنن خیلی نامحترمانه قلبم رو میشکنن ، خودت شاهد بودی که از دیشب چندین بار بغض گلوم رو خوردم و اشک تو چشمامو برگشت دادم .
من که کاری بهش نداشتم ، سرم تو درس خوندن خودم بود ، فکر هدفام و رفتنم از این شهر لعنتی بودم .
خیلی ناراحتم خدا 
نمیخوام بگم حق منو ازش بگیر و فلان بهمانش کن، که میدونم همچین کاری هم نمیکنی ، فقط این وسط خودمو خسته میکنم، و انرژی منفی رو به خودم منتقل میکنم .
حداقل بیا با همون چیزی که امسال ازت خواستم شادم کن 
بزار منم دلم خوش باشه این وسط یه چیزی بردم ، نه که هر چی تلاش کردم و هر چی داشتم باختم.
پی نوشت: آره من همونم که یه سری نوشته های بی سر و ته از غم هام رو برای وبلاگم میارم ، ولم کنید ، شما ها نخونید ، همینجام ازم دریغ بشه از شدت غم و غصه هام سکته میزنم و یک سگ (منظور خودم) از جامعه کم تر میشه :( 

گلاره
۰۰:۵۲۰۶
ارديبهشت
از دیشب تمرین صریح حرف زدن رو شروع کردم، یعنی دقیقا در مورد محور و موضوع اصلی با طرف مقابلم بحث میکنم. 
مثلا" سلام خوبی؟" گاهی از همین دو کلمه ، دو هزار چت  از این شاخ به اون شاخه بین دو نفر رد و بدل میشه، خب از این پس سریع  و شفاف میرم سر اصل مطلب " سلام ، ممنونم خوبم، کارم داشتی؟"  . حتی خوب بودن طرف مقابلم برام مهم نیست :)) والا مگه طرف مقابل دکتر یا روانشناس هست، حال مون رو خوب کنه ؟! 
حاشیه رفتن تو حرف زدن باعث میشه اون حرفی که مدت ها تو دلت مونده و نخواستی به کسی بگی و هر بار تو دلت با یه بیخیالی ازش گذشتی ، یهویی وسط مکالمه گاف بدی  .
یا اینکه از بعضی جمله هات سو برداشت میکنن .
زمان رو  بیهوده تلف میکنیم برای بی نتیجه ترین بحث دنیا 
 و گاهی هم از خودت شخصیت یه آدم حراف و ساده لوح و ابله رو توی ذهن دیگران میسازی .
به قول گفتنی کم گوی و گزیده گوی چون دُر.‌  
و اینکه حد و حدود شخصیتت رو برای دیگران طوری معین کنی که به حریم ت تجاوز نشه .
گلاره