دیالوگ دردسرهای عظیم 2
(لطیف : جواد عزتی ): راز بود ؟!
(ارسلان: امیر غفار منش) : آره
لطیف :بعد معنی راز هم میدونی چیه؟؟
ارسلان : آره راز یه چیزیه بین منو یکی دیگه الان بین منو تو آقا فرحان کسی نفهمه
لطیف :باریکلا
ارسلان: خب آدم بهم میریزه یه چیزی میگه احساساتی شدم گفتم
لطیف : آدم احساساتی میشه داد میزنه احساساتی میشه گریه میکنه احساساتی میشه میخنده ولی اینو الا من نمیفهمم.
پی نوشت 1:این پست صرفا جهت اطلاح خودم بود ...همیشه هیچ مکالمه ی راز برام محسوب نمیشه یا یادم میره که یعنی برام مهم نیست یا اینکه اگه بهم تاکید نکنن این یه راز ... آلو خیس نمیخوره میگم ...این اخلاقمو باید تغییر بدم ...سعی کنم هیچی به هیچکی نگم چه مهم باشه چه نباشه ....
تجربه به من آموخته شر و دعوا میشود :))
جالب اینکه اگه یه وقت سره این موضوع جر و بحثم بشه که چرا گفتم خیلی ریلکس میگم مهم نبود که :/
پی نوشت 2: این سریال رو خیلی دوست داشتم حتی اکثر قسمتاشو با قابلیت تکرار میدیدم
محدثه اسم وبلاگ خودشو گذاشت بود ماهی ها عاشق می شوند واجب شد ببینم چه فیلمی که انقد دوستش داره
موضوع فیلم رو بگدزم
چندتا دیالوگ قشنگ توی فیلم بود بعلاوه آشپزخانه و ظرفای رانگا وارنگ ,غذاهای متنوع, مدل رنگ لباس خانما آدمو به وجد میاورد فیلم تمام شد دوباره پلی بزنی از اول برای دوباره دیدن با دقت بیشتر
یه فیلم تاثیر گذار بود الان علاقه م برا آشپزی دو چندان شده :)
و حالا دیالوگ های که منو مجذوب کرد
1 : (گلی:مریم سعادت ) قوطی کنسرو و لوبیا و ماهی تن یعنی نه زن نه بچه یعنی یه زندگی تنها یعنی وقتی سرت رو میذاری رو بالشت تنهایی وقتی از جات بلند میشی تنهایی با خودت حرف میزنی
2 : (گلی : مریم سعادت)آتیه هم با خودش حرف میزنه برا قابلمه ها شعر میخونه بهش نگین ها همین پری روزا شنیدم داشت با این قابلمه ها خدافظی میکرد
عزیز(رضا کیانیان )خدافطی واسه چی؟
نمیدونم میگفت دلم میخواست برا همه تون شعله میذاشتم تا قل قل کنید برام آواز بخونیداما دیگه نمیشه
3: (گلی :مریم سعادت )همین این (چاقوی آشپزخانه) اگه یه روز باهاش کار نکنم هااا دلم براش تنگ میشه با اینکه گاهی شیطنت میکنه دستمو میبره ولی خب دوستش دارم
4 : ( عزیز: رضا کیانیان)اون موقع های که خیلی جوون بودم همه دور سفره جمع میشدیم وقتی که غذا تموم میشد یه آه بلند بالا میکشیدم هی میگفتم کاش غذا تموم نمیشد کاش اولش بود نه بخاطره غذا چون همیشه بود فقط بخاطره جوی که میندوستم همیشه باقی نمیمونه
5 : (عزیز: رضا کیانیان) میدونی آدم های که میتونن گاهی وقتا یه شکم سیر گریه کنن چقدر شانس دارن؟
6: ماهی قرل آلا یا عاشق ماهی بر خلاف جهت آب شنا میکنه (رضا: مهدی پاکدل)
---------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت 1: چقدر تنوع اینجا کم توی رنگ قلم ها کلا چهار پنج رنگ داره :(
گاهی فکر میکنم شاید نوشتن بهانه ی خوبیست که "من" را آنطور که دوست داریم بسازیم و بشناسانیم ولی گاهی یادمان می رود، نوشتن و خواندن برای پرورش ِ روح و شخصیت است، قرار نیست نوشته هایمان را بنویسیم و بعد فراموششان کنیم، ما در قبال هر کلمه و جمله ای که نوشته ایم مسئولیم..."
ثریا شیری (بانوحه)
http://banoooche.blog.ir/