گلاره

(آنالیز سابق)

(آنالیز سابق)


۰۴:۰۲۱۸
تیر

" هه ویاکانم زۆرن،هه ر حه مویان ئه تۆی "

آرزوهای زیادی دارم ، اما همشون تویی

یعنی یه جورایی آرزوهام در تو خلاصه میشه 

و 

You are most beautiful my wishing

یا

تو زیباترین آرزویِ منی...


پی نوشت : و ترجمه دیگری از آرزو با انواع گویش ها و زبان های دنیا با شما :) 


گلاره
۰۲:۵۴۱۷
تیر

بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست

آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد

بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مسئله دوری و عشق

و سکوت تو جواب همه مسئله هاست

گلاره
۲۳:۱۳۱۵
تیر

پست قبل درباره ی کنترل خشم بود ...

ظاهر کاملا آرومی رو دارم اما یه فشار عصبی رو مخمه که دوست دارم چهار و پنج نفرو لت و پار کنم تا تخلیه بشم ...و دقیقا همین لحظه ، این حس چندین برابر روی مخم سنگینی میکنه ...

خدایا به دادم برس ...

گلاره
۱۵:۲۴۱۰
تیر
من خیلی زود عصبی میشم ،  به علت اینکه توی یه خانواده ی کم طاقت و عصبی بزرگ شدم . خانواده از هر جهت روی شخصیتی که شکل میگیره تاثیر داره ، با انکار این قضیه هم کاملا مخالفم . 
وقتی عصبانی میشم ، به شرایطم بستگی داره ، چه عکس العملی بروز بدم‌،  معمولا توی جمع سعی میکنم ، خانوم برخورد کنم و با تیکه انداختن به طرف مقابل ذوبش کنم و سبک تر میشم ،لااقل حرفمو زدم و دلم خُنک شده . ( هر چند بعدش هزار بار پشیمان میشم ) ،وقتی طرف مقابلم اعضای خانواده باشه ، از اعماقم وجودم بلندددد داد میزنم و در بدترین حالت،  فیزیکی عمل میکنم . مثلا میام توی اتاقم و با تمام قدرتم در رو محکم میکوبم، طوری که قفل شکسته شده ! و اگه با طرف مقابل رودربایستی داشته باشم ، توی دلم به شدت بهش فحش میدم ، در بهترین حالت ممکن هم ندارم ! اصلا خیلی بد عصبی میشم ، تا چندین ساعت یک نفر هم نباید بهم نزدیک بشه !  
اما میخوام واقعا تغییر کنم و زیاد تمرین کنم که در هر شرایطی سکوت کنم ! به واقع برای کسی متوجه نباشه توضیح دادن و ندادن یکیه و هیچی بدتر از شکستن حرمت نیست ، به هیچ عنوان نمیشه جبرانش کرد،باید همیشه به حرمت ها فکر کنم‌ . باعث میشه بیشتر حواسم به خودم باشه موقع عصبانیت . هر چقدر هم که در حق طرف مقابل خوبی کرده باشم با یه عربده ی ناقابل همه ی خوبی ها نابود میشه . حتی باعث میشه یه شخصیت خدشه دار توی تصورات دیگران تا ابد از خودم حک کنم .
البته الان در حال تمرین هستم ، انتظار ندارم سریع تغییر کنم ، ولی دیروز با سامیار ( برادرزادم) یه لحظه دعوام‌ شد، یادم رفت خودمو کنترل کنم ، آنچنان داد و سیلی زدم ، که بعدش از خودم متنفر شدم :( 
یه بچه ی چهار سال که کار بد رو تشخیص نمیده ، اما من که میفهمم باید خونسردیم رو حفظ کنم و نادیده از کنار قضیه رد میشدم ، ولی یهویی افسارم در رفت رم کرده :( 
آره به نظرم سکوت بهترین سلاح در هر شرایطیه و حداقل تبعات جبران ناپذیر کم تری داره .
امیدوارم سکوت کردن رو یاد بگیرم .
شما وقتی عصبی میشید چطوری کنترل میکنید ؟ 

گلاره
۰۲:۳۳۰۹
تیر

من :آره ، داشتم به این فکر میکردم 

درس خواندن به همراه شانس داشتن 

دیشب فاطیما میگفت دوستم با رتبه ی ۶۰ هزار مامایی قبول شده ! در حالی که من نصف نصف این بود ولی بازم مردود شدم !؟ شانس داشتن چقدر خوبه

شیوا: دقیقا منم تو فکر اون ۶۰هزارم

من :شیوا دقیقا یعنی منم همه ش دارم به عدد و ارقام فکر میکنم ! 

شیوا :نه دیگه دیشب قول دادی فک نکنیا

من :میخوام فکر نکنم ولی لامصب نمیشه 

هر از زاویه ی فکر میکنم 

مغزم خسته شده از این فکرای بی نتیجه

شیوا :اره واقعا چیزی جز خستگی نداره ..تمرکزتو بزار رو ادامه راهت..

___________ 

پی نوشت: امروز صبح زود با دو هزار تومن پول از خونه بیرون زدم‌. به سرم زد حالا که تلفن همراه هم ندارم ، از سرظهر توی زل آفتاب تا خود شب ، تموم خیابون های شهرمو وجب به وجب قدم بزنم ، اصلا همینطوری اونقدر راه برم سر از نا کجا آباد در بیارم ! 

از بینهایت فکر کردن و امید داشتنو انکار کردنش خسته شدم .

اما خب، شجاعت همچین کارای از من بعیده و بعدش در خوشبینانه ترین حالت سیم جیم میکردن و در بدترین حالت ممکن رسوا میشدم ! آخه خانواده ی دارم که ماشالله چند دقیقه دیر کنم به عالم و آدم زنگ میزنن و فقط خواجه حافظ شیرازی نمیدونه که اونم عمرش قد نداده بود .

پی نوشت دوم : توی فضای مجازی برام کامنت ناشناس میزارن ، وبلاگت تبدیل شده به زر ناله نویسی های روزانه ، که جمع کن بساط آه و ناله هاتو !  و توی دنیای واقعی بهم میگن خوشبحالت ، چطوری میتونی بی خیال و سر خوش باشی! 

اولا من گوشه ی وبلاگم نوشتم اینجا محل آرامش من هست و بدای خودم می نویسم و ثانیا درباره معرفی آنالیزم نوشتم ، "همینی هستم که هستم " ببخشید من برای جذب مخاطب نمیتونم تغییر شخصیت بدم ، و اینجا ، اینستاگرام ، توئییتر، فیس بوک هیچ وقت تعداد مخاطب بالا برام مهم نبوده و نیست و نخواهد بود، چون یه زندگی بدون حاشیه ی داشتم‌ و تحمل نقد و انتقادهای دیگران رو ندارم ، و صد البته مخاطب واقعی سعی نمیکنه طرز فکرشو به نویسنده تحمیل کنه و تحمل نظر مخالف داره .


گلاره