نمیخوام بگم من اون آدم سابقه نیستم .چون آدم سابقی هم که بودم ،کاملا سرد و بی روح بود . تا حالا در جواب هر آنالیز صدا زدنی، هیچ وقت کسی ازم نشنیده بگم ، جانم ؟ همیشه گفتم ، بله . تو چشم های هیچکس هم زل نزدم بگم دوست دارم . (حتی اگه سال ها کسی رو دوست داشته باشم در سکوت می مونم ) . همیشه هم به دیگران هشدار دادم ، من آدم رهگذر و موقتی هستم ، به حرف زدن با من ، به ماندگاریم تا ابد کتارشون دلبسته نباشن . هزار بار هم شنیدم ، نا رفیق و بی معرفت ! من سعی میکنم یک سکانس کوتاه از یه خاطره تو ذهنم باقی بمونه و هزار بار همونو توی سرم تکرار کنم . تا ساختن هزاران خاطرات فراموش شده . توی مخ من یه فولدر از پارگراف ها، حرف ها و تصویرها و صداهاست که قصد نداره هیچ وقت دیلیت بشه . نصیحتم این هست ، توی آدم های حقیقی و مجازی اطرافمون اونقدر فرو نریم و نزدیک تر نشیم که مرز احساساست و واقعیت ها ناپدید بشه . همیشه یه حد از فاصله رو برای روزی مبادا نگه داریم .
بیشتر دوستی های چندین و چند ساله، بعد از یه فاصله، یهو تاریخ انقضاش تموم شده
بیشتر ازدواج های ناموفق ناشی از همین نداشتن فاصله ست
توی این دو تا مثالی که گفتم . هر آدمی ، توی یه مدت زمان کوتاه ، از طرف مقابلش هزار تا خاطرات ساخته و به خودش گفته " به چشم هاش و دست هاش ، اخلاقش عادت کردم ، وای امکان نداره یک روز من بتونم بدونه اون زنده باشم " .
ولی بعد از تموم شدن هر رابطه ی ، اتفاقا خیلی هم زنده مونده ، انگار که طرف مقابلت مرده باشه، کمتر از سه ماه ، ذهن فراموشکار خاطرات رو کم کم از یاد میبره و دوباره رابطه مجدد و روزی از نو با اشتباهات فراموش شده ی گذشته .
با این اوصافی که توضیح دادم، بر عکس نظری که دیگران نسبت به رفتارم و حرفام دارن ، فکر میکنم خیلی هم وفاداتر هستم . با یک خاطره هزار بار زندگی کردن کار هر کسی نیست تا ساختن خاطرات بی ارزش متعدد .
+ انسان از آن چیزی که بسیار دوست می دارد، خود را جدا می سازد. در اوج تمنا نمی خواهد. دوست می دارد اما در عین حال می خواهد که متنفر باشد. امیدوار است، اما امیدوار است امیدوار نباشد. همواره به یاد می آورد اما می خواهد که فراموش کند. (خسرو شکیبایی نازنین )