ولکام بک گلاره
راستش الان تو غربتم و باید بنویسم تا تخلیه بشم ،دیگه حوصله ندارم به مامانم یا بیشتر به خواهرم از بدبختی هام بگم البته شاید بدبختی هم نباشه ، در کل یکی باشه بی قضاوت گوش بده و در اکثر مواقع هم راه حل نمیدن ، اینجام برا مخاطب نمی نویسم برا دل خودم بیشتر مینویسم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سه روز از اومدنم به ارومیه میگذره قبلا چون بیشتر کار آزمایشگاهی داشتم و دانشگاه بودم سرم گرمتر و خسته تر بودم به غربت و آدماش فکر کنم ، با همه بدون فکر کانتک بودم اما الان آنالیز داده هامو انجام میدم و شروع به نوشتن کردم بیشتر تنها ترم و کوچیک ترین جزئیات و ریکشن از دوستی باعث میشه حالم دگرگون بشه
خلاصه بگم بیشتر پشت سر همدیگه حرف میزنن بیشتر ادای آدما بامعرفت و خوب رو در میارن در حالی که این قضیه پنجاه پنجاه س تا کاری براشون انجام ندی هیچ کاری برات نمیکنن ، این ادا خوب بودنشون رو نمیفهمم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گلاره ترجیحا کمتر باهاشون صحبت کن کمتر باهاشون پایه غیبت هاشون باش
تو دو ماه فرصت داری همه ی کاراتو انجام بدی و پرونده اینجا رو ببندی
اگه مخفیانه کاری انجام دادن و تو متوجه شدی چیزی نگو و نپرس
اگه گفتن ما خیلی خوبیم بگو آره تو راست میگی نشین بحث کن
اگه هم کاری برات انجام دادن توام متقابلا انجام بده ترمز مهربان و سادگی بیش از حدتو بکش میدونی که سواستفاده میشه .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برنامه هات
1) آنالیز داده ها و نوشتن پایان نامه و مقاله
2)آموزش شنا
3)تمام کردن فیلم و سریال هایت و کتابی که با خودت آوردی
4) پول در آوردن برای مراقب شدن آزمون ها جهت پرداخت هزینه خوابگاه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
و برنامه مردادت پیش به سوی دماوند و فقط به کعبه عشق فکر کن ...