گلاره

(آنالیز سابق)

(آنالیز سابق)


خدایا میدونم حواست به این پایین هست یکاری کن ...

سه شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۰۳ ب.ظ
عصر اردیبهشت وسط نماز عصر نه خیلی خیلی درست حسابی ام, فیزیکم سر نماز ذهنم به پرواز,  دقیقا رکعت سوم یهو دلم برای خدا تنگ می شود .نمازم را تند تند نمیخوانم با آرامش بیشتر رکعت چهارم را هم میخوانم و بعد از سلام اشک هایم چکیده می شود , اشک های از احساس خوشحالی برای این روزهای خوب و با آرامشم  و شکر گذاری خداوند. 
دو ساعت بعد سفره ی  شام  وسط هال پهن است و شبکه دو مستند جنگ های سوریه را نشان میدهد  عکس ها و فیلم های ازکودکان کشته شده , کودک پنج ساله که دست هایش قطع است , شیون مادر های عزادار, نوجوان های با لباس های خاکی پریشان , دختران سرگردان و گریان,مردان و پسر های جوانی که تحمل هایشان به ته خط رسیده داد میزنند, خسته اند, اشک توی چشم هایشان حلقه زده و بعد تصویر یک نوزاد را نشان میده چهره ش را اصلا نمیشود دید از سوختگی , ادامه ش را تحمل ندارم نگاه کنم سرم را برمیگردانم, غذایم را با بغض قورت میدهم . میایم آشپزخانه ظرف ها را در سینگ بشورم, گوش هایم,  وجودم همه وسط هال جا مانده است, تلویزیون ادامه میدهد مدافعان حرم را نشان می دهد یکی تازه پدر شده بود و بچه ش را هیچ وقت ندید, یکی تولد یک سالگی بچه ش را ندیده رفته,  سربازی که چشم هایش نابینا شده بود. 
حتی یک لحظه چهره ی سوخته ی آن نوزاد مظلوم و بیگناه را نمیتوانم فراموش کنم.
  خدایا هنوزم امید دارم 
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج  , العجل العجل العجل 
خدایا شکرت ...

۹۵/۰۲/۱۴
گلاره

نظرات  (۲)

۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۱:۴۷ گمـــــــشده :)
:(((
پاسخ:
هی روزگار: (
۱۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۴۴ آناهــیــ ـــتا
آخ موقع غذا خوردن اینچیزا اخه؟
گناه داره بدن آدم :( باید در آرامش باشه...
پاسخ:
ببخشید دیگه کنترل دست من نبود :) :)
موافقم غذا فقط توی سکوت آرامش خوبی داره :)