دور دست ها
مریم خدا رحمی :به نظر خودتون تصمیمم درستی گرفتین , همه تقریبا مخالف بودن که روغن ها رو جمع کنیم ولی خب مخالفت بقیه شما رو منصرف نکرد, برام جالب بود
هومن برق نورد : چیش براتون جالب بود ؟؟
مریم خدا رحمی : اووم اینکه انقدر از خودتون مطمئنید
هومن برق نورد: تو زندگی از هیچی بیشتر از تنهایی نمی تونی درس بگیری وقتی بین این همه آدم خودتو تنها میبینی مجبوری به خودت مطمئن باشی آدمی که از خودش مطمئنه دیگه یه نفر نیست به تنهایی یه لشکره , یه لشکر متحد , این چیزیه که این کارخونه بهش احتیاج داره
مریم خدا رحمی :دقیقا درست, بابای منم خیلی سال تنها تو این کارخانه هم خودش سرباز بوده هم فرمانده
هومن برق نورد:خوبی این زندگی اینه که آدم به همه ی معلق بازی هاش عادت میکنه
بگذریم من عادت ندارم در این مورد با هر کسی صحبت کنم
مریم خدا رحمی:خب پس چرا با من صحبت کردین
هومن برق نورد:چون شاید شنونده ی خیلی خوبی هستین
پی نوشت: سکانس های که باید سه بار قشنگ دید تا حک شد حافظه طولانی مدت ذهنت و بعد یک ربع دیالوگ های خوبشنو حفظ بگی: )
#حجم_وسیع_تنهایی
#عاشقانه
#همراز