گلاره

(آنالیز سابق)

(آنالیز سابق)


شبانه نویسی :)

جمعه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۱۲ ق.ظ
روز شماره ی ... مامان 3 روز دیگر می آید :) 
از دست یخت های خودم معده درد شدید گرفتم 
و بابا چقدر سعی دارد نقش مادری را بر عهده بگیرد ولی همچنان قهر 
شیرینی تازه میخرد برای خوشحالی من ولی همچنان قهر
ظرف های نشسته سینگ را میشورد ولی همچنان قهر
برای تهیه مواد غذایی به مامان زنگ میزنم " بهش بگو امشب میخام سالاد ماکارونی درست کنم ..یه بسته ماکارونی و خیارشور بیاره" جواب مامان: خاک تو سرت نمیدونم تا کی من میخام این وسط باشم 
مامان هم سعی در خوشحال سازی من دارد 
با خواهر به بازار تهران میرود و عکس سارافون میفرستد "کدام باب میلت هست بخرم؟؟ فردا نیام کرمانشاه بزنیش رو سرم بگی نمیخام و 100 تا عیبو ایراد بزاری "
خواهر جانم نور چشمی خانواده هم سعی در خوشحال بودن من دارد " 50 تومن برات کارت به کارت زدم برو بردار" و بعد من جواب میگم: " آخه این چکاریه تو میکنی من لیاقت دارم  دو روز میزنم الکی خرجش میکنم"
حالا هم فکر میکنم الکی خرج نمیشود نصفش بابت ثبت نام کنکور و مابقی شارژ اینترنت 
زنداداش هم در این یک ماه با غذا ها خوشمزه و دست پخت متنوعش هم از اعضای خانواده جا نماند تا این پروژه خوشحال سازی بنده با موفقیت به سرانجام برسد :) 
بله بله 
و به این صورت همه در این خیال هستن آب تو دل من تکون نخورده یه اپسیلون ناراحت باشم از این حجم تنهایی و دوری 
و اما دل بنده در این شب 
فقط میشمارد یکشنبه هر چه زودتر بیاید از بار مسولیت این خانه یک آن خلاص شود و نفس عمیق بکشد بگوید آخییییییش 
به نظر شخص شخصیم دلم خسته س موج از انرژی فراوان تو کله و گلویم در نوسان است ولی به یک توده منفی بر خورده  خنثی شده است  
یک غروب هم که لب پنجره اتاقم نشسته بودم و دلم فقط میخاست آسمان نارنجی را عمیقا دید بزنم هر چی به زنگ های تلفن خانه وسط هال بی اهمیت بودم ولی نشد ... تلفن خانه مدام روی پیغام گیر میرفت صدای داداشم می آمد سلام لطفا پیغام خود و دوباره قطع میشد 
از پشت پنجره دل کندم و به سمت هال رفتم و یه بله ضعیف و بی جان از حنجره ام و
"سین" در آن طرف خط نه برداشت و نه گذاشت و گفت تو یک وبلاگ نویس افسرده ی همه ی وبلاگ نویسا افسردن توام تو این موج گیر کردی وا بده بابا ...

+ شرمنده شرمنده شرمنده ... کامنتا رو حتما بعدا جواب میدم ... بازم ببخشید

۹۴/۱۱/۲۳
گلاره