کلاس زبان
يكشنبه, ۶ دی ۱۳۹۴، ۰۳:۰۲ ب.ظ
این ترم برای دومین بار کلاس زبان از سحر جدا شدم و خودم انتخاب کردم کدام تایم را دوست دارم
سحر کامروای صبح است و من دوست عصرهای زمستانی
سحر برنامه کلاس های ارشدش مشخص نیست و صبحا کلاسا دانشگاه کمتر دارد و من فارغ التحصیل بیکار
هنوز مردد هستم احساس ترس و ناتوانی بی وجود سحر هر لحظه همرام هست ، از نداشتن دوست صمیمی در کلاس جدید میترسم
دوستی که با چند دقیقه دیر رسیدنم جای صندلیم کنار خودش محفوظ باشد ،ترجمه کلمه ی را بلد نباشم در کسری از ثانیه توی گوشم آرام بگوید و گرامری را نفهمیدم از وقت آزاد خودش بگذرد برایم توضیح بده ، سره امتحان ها لیسینینگ و ریدینگ را با او مشورتی علامت بزنم،همراه خوبی برای قدم زدن های قریب بهمن و اسفند ماه در پارک شاهد،هم مسیر تا خانه ،محرم صندوقچه اسرار دل ، هم صحبتی خوب و قرص آرام بخش برا روزهای بی حوصله و ناراحتم
آیا حالا با این اوصاف من دوام میارم به خواسته ی دلم گوش کنم و این ترم را جدا از هم بگذرانیم ؟؟
من باید احساس ناتوانی و وابستگی را از خودم دوووورررر کنم
باید تن به سختی ها بدهم و راحت طلبی را عادت خودم ندهم
زندگی پر از فراز و نشیبی است باید تمرین کنم و تحمل سختی ها را تاب بیارم.
۹۴/۱۰/۰۶
:*