خاطرات دبیرستان فرهنگیان
پنجشنبه, ۳ دی ۱۳۹۴، ۰۲:۰۲ ب.ظ
این عکس را معرفی میکنم
چهار سال دبیرستانم را اینجا خواندم , یک ماه پیش برای گرفتن مدرک پیش دانشگاهیم بعد ازچهااااررر سال , مدرسه رفتم
اولین قدم توی حیاط مدرسه همانا و پیچیدن توی گوش هایم از صدای جیغ ها, خنده ها, دویدن های وسط حیاط
گوشه به گوشه ی حیاط یاد آوری شد, استرس روزهای امتحان ,پانتومیم های زنگ پرورشی, حتی این اراده را داشتم چشم هایم را ببندم و فاصله ی حیاط مدرسه تا دفتر استراحت معلم ها را بروم تغییرات جزئی مدرسه به چشمم نمی آمد
با قدم های آرام و پر استرس رسیدم درب ورودی ساختمان و یک نفس عمیق کشیدم
روبه روی چشم هایم دقیقا همان پله ها بود به سمت کلاس ها
چند لحظه روزنامه دیواری ها را وارسی کردم
راهروها را با حسرت و دلتنگی نگاه کردم
و بعد به سرعت برق و باد خاطرات از جلوی چشم هایم گذشت
یاد روزهای بارانی زنگ ورزش ,خیس و گلی شدن بی اهمیت ترین مسئله برایمان بود و با توپ های کم باد بسکتبال مسابقه و بازی را ادامه میدادم
پرده را میکشیدم و پارتی های کلاس , یک نفر به پای کلاس بود , ناظم نیاید و دجی رکسانا همه ی آهنگ های هندی را از بر حفظ بود او میخواند ,کلاس تاریک ,خاموش و روشن کردن چراغ و جییییغغغ هایی با صدای زیر دخترانه
دیبا همکلاسیم استاده تقلید صدا و ادای معلم ها بود به حدی میخندیدیم نقش کف کلاس میشدیم و وقتی یک دفعه معلم در آستانه ی در حاضر میشد و دیبا در همان حالت یک ثانیه استپ میشد , کلاس از خنده هایمان به انفجار میرسد
افتخار سر دره کلاسمان به زهرا بود نمره خوب میان همه ی تجربی های مدرسه و البته دلسوز و معلم خصوصی برای تک به تک بچه های کلاس
لقب ناظم مدرسه مان داروغه بود
چه وقتای شیفته بعد ظهر, غروب های بهاری بیخیال سرویس ها میشدیم و پیاده با دوستان مدرسه دسته جمعی به خانه برمیگرشتیم
توت سیاه های درخت مدرسه که بابا مدرسه به خودمان میفروخت: ))
اتحاد بینهایت پر رنگ و هم دسیسه شدن هایمان در کنسل شدن امتحانات حتی مورد داشتیم سه تا امتحان در یک روز کنسل شده: )
بزرگترین خوشی ,روزهای بیستو دو بهمن و دیدن برنامه های تهیه شده کلاس دیگر دستو جیییغو شیرینی تعطیل شدن زنگ آخر
سلیقه و هماهنگ بودن رو میزی های یک رنگ نمیکت ها و تابلو دیواری و گلدان روی میز بتنی و گچی معلم
نصیحت و خاطرات مادرانه معلم ادبیات خانم حسنی
بیماری ام اس دبیر زیست و زیر بار نرفتن هیچ معلم دیگر
اما حالا هر کدام از هم جدا شدیم و با طرز فکر های کاملا متفاوت و تنها ربطمان به یکدیگر همین خاطرات مشترک 4 سال دوره ی دبیرستان است.
۹۴/۱۰/۰۳