به انتقاد دوستان عزیز نیازمندم
چهارشنبه, ۲ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۱۱ ب.ظ
هر چی از اول وبلاگمو میخونم تا آخرین پستی که نوشتم یه حالت تهوعی توی چشمام موج میزنه
خیلی نوشتنم ضعیف شده دقیقا عین همون سال آخر پیش دانشگاهیم از سر جوگیری یهو تصمیم گرفتم بجا اینکه بشینم زندگی (وبلاگ) ملتو بخونم از خاطرات خودم بنویسم
و اونقدررر تعطیل بود اون دوره نوشتنم که دوستای میرفتم کامنت براشون مینوشتم بعد اونا مجبور بودن بیان حقشونو پس بدن:دی هی زار زار میزدن بخدا ما اصلا هیچی از نوشته هات سر در نمیاریم
بعد یه دوست دلسوزی به اسم صبا داشتم الانم دوستیم ولی روبه کمرنگ میل میکنه :)
یه کامنت برام فرستاد با مضمون" فاطمه جان یه انتقاد کوچیک بین کلمه هات فاصله بزار "
خدا خیرش بده صبانویسی رو بعدش خیلی بهتر شدم
حالا هم دوباره نیازمند انتقادم واقعا :(
تو رو خدا 4 کیلو هندوانه دستم ندین ...بگید...نه خوبه بابا خودت فکر میکنی بده از این صوبتا :(
۹۴/۱۰/۰۲