گلاره

(آنالیز سابق)

(آنالیز سابق)


19: in raniy days

شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۴۵ ب.ظ

آبـان هوایش غرق دلتنگیست

عطرِ تو را در مشت خود دارد

فهمیده خیلی ‌دوستت دارم

هی‌ پشتِ هم با عشق میبارد ...


 #مریم_قهرمانلو


پی نوشت:از شب قبل باران بی وقف میبارد صدای تق تق به شیشه ها میزند و آرامش عجیب خودش را منتقل میکند 

صبح و باران ادامه دارد 

کلاس زبان 

سوار تاکسی سرم را به شیشه تکیه میدهم و بخار شیشه را با دست راستم پاک میکنم "ف" یادآوری میشود,چهارسال دانشگاه همراه خوبی برای قدم زدن هایمان  زیر باران نبود و بجز همان دوباری که به الجبار خیس شدیم و عقده ی چهار سال ام خالی شد:) و تا دو روز بعد ادا و اطوار "ف" را بر دوش میکشیدم 

۹۴/۰۸/۰۹
گلاره

نظرات  (۲)

۱۰ آبان ۹۴ ، ۲۱:۲۲ محدثه کوهپایی
آخیش چه خوب شده اینجا :)
پاسخ:
تا بناگوش میخندم فقط: ))
خودمم یه آرامش اعصابی گرفتم.از دم ب دقه اسم و قالب تغییر  دادن: |
چقد این نوشته راجعب ابان به دلم نشست ... چندین بار خوندمش
بعضی وقتا اینقد عشق تاکسی میشم دوست ندارم پیاده بشم :دی

راستی قضه پسر عمت چی بود؟ چرا اینجوری شد؟ خیلی ناراحت شدم ... جاش که مصلمه کجاست
پاسخ:
منم خیلی دوستش دارم :)
من عاشق اتوبوس خط واحدم: )))
پسر عمه م توی راه کرمانشاه همدان تصادف کردن:(  ضربه مغزی شده دو هفته هم توی کما بود:( یه فرشته بود خوشگل ناز خدا خیلی دوستش داشت..