16:تو یاری و یاور من
دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۵۱ ب.ظ
چار چوب در ایستاده ام با چادر گل گلی و دست راستم قرآن دست چپم کاسه ی آب مامان رو بدرقه میکنم برای سفر مشهد الرضا
حالا تنهای تنهام با وجود یک نفر در خانه ولی قهر
وقتی بالشت اتاق را جابه جا میکنم ظرف ها در سینگ ظرف شویی شستم خانه را جارو برقی میکشم میز تلویزیون را گرد گیری میکنم شام و ناهار های فریز شده را رو گاز میگذارم گرم شود
وقتی تنهایی روی تراس حیاط مینشینم به ماه خیره میشوم و مامان نیست از حسم برایش به صورت مبسوط بگوییم
در دلم زمرمه وار میخوانم
چرا رفتی چرا من بی قرارم به سر سودای آغوش تو دارم
۹۴/۰۶/۱۶
:|