گلاره

(آنالیز سابق)

(آنالیز سابق)


۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خود درگیری محض» ثبت شده است

۰۰:۰۵۲۷
آبان

بعضی وقت ها زندگی آدم طوری پیش میره که نمیخواد حقیقت های محض زندگیشو رو بقبولانه 

مثل الان من  در 22 سالگی مدائم در حال تجزیه و تحلیلم

از شهریور ماه سفر تنهایی مامان تا الان سفر تنهایی کربلای مامان

حالا دارم فکر میکنم من یه آدم مستقل هستم با فراز و نشیب ها و احساس های خوب بد کینه انتقام و دیگه به هیچ وجه به مامانم وابسته نیستم

یقینا معتقد بودم دلم مثل کف دستم صاف و بی شیلیه پیله هستم ولی انگار اینطوریا نیست سفر کربلا تلنگر نبود یه پتکی بود وسط ملاجم 

نوی خانه قدم میزنم ظرف های سینگ رو میشورم به چهره م توی آیینه دستشویی خیره میشم و دائم دو دو تا چهار تا میکنم کجای مسیر زندگیم اشتباه بوده و هست 

آخه کجاش؟؟ حداقل بدونم پس گردنی بزنم به خودم مثل آدم زندگی کنم 

فقط از این فکر و خیال های که هجوم میارن تو سرم به یه نتیجه رسیدم 

الان نرفتنم به کربلا بعد از این همه عجز التماس گریه زاری یه دلشکستگی شده 

میترسم بی حد و بینهایت میترسم یک تمرین باشه و شاید باید قوی تر از این حرفا بشم اگه خوشبیناته تر فکر کنم به حرفای ستاره و ثریا 

ثریا:شاید وقتی طلبیده بشی که خیلی بیشتر از این نیاز داشته باشی

ستاره:قسمت تو هم حتما یه روز و یه تاریخ دیگه س 

چقدر بده آدم خود درگیری داشته باشه  . 

+ مامان زیارتت قبول حق باشه سلامت بری و برگردی همه ی دنیای من :)


گلاره